loading...

ناهماهنگ

Content extracted from http://nahamahang.blog.ir/rss/?1744503003

بازدید : 408
چهارشنبه 6 اسفند 1398 زمان : 12:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ناهماهنگ

بابا میگه دارم به این فکر میکنم تو تعطیلات بتونی کل آیین دادرسی کیفری رو حفظ کنیو بذاری کنار!

میگم بابااااا به خدا خستم...

الان عروسیه تو دلم که تعطیل شده دو روز ریخت این کتابا رو نمیبینم...

میگه برات متاسفم!

....

حالا خوبه من دیروز داشتم تو تب میسوختما....یه امروز حالم خوبه این صحبتا شروع شده...

بازدید : 385
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 17:32
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ناهماهنگ

تمام بدنم داره درد میکنه...

دیروز زنگ زدم دختر خاله ام که دکتره و گفتم واسم مرخصی بنویسه...نوشت عکسشو فرستاد ..._هی گفت من نمینویسم...من مسئولم و فلان_تا اینکه شب گفتن دانشگاه تعطیله...و خیالم راحت شد!چون بدنم این روزا به شدددت ضعیفه و هر آن ممکنه با یه نسیم جون به خداوند تسلیم کنم!چه برسه ویروس!

تو بیمارستان سینا یه پدر و پسر کرونا گرفتن و پدره متاسفانه فوت شد...

بچه‌ها تو گروه دخترا میگفتن ما انقدر از این زندگی بیزاریم که حاضریم بریم این پسره رو در آغوش بگیریم...من گفتم اسلام به خطر نیوفته...!

به مامان میگم مامان برو ...شاید مریض شده باشم...میگه غلط نکن...همش تلقینه...میگم نگا تب دارم؟میخواد دست بذاره پیشونیم که جیغ میزنم...!

میگم نه دست نزن ...برو...من اینجا خوبم_تو اتاق ته حیاط.._

میگه خب باشه همون بهتر جلو ماتی آفتابی نشی با این قیافه ات!میگم قیافه ام چشه؟

میگه هیچی ...فراری میدی پیرزنو...

...

شما‌ها خوبید؟

همه چی خوبه؟

سالمید؟

بازدید : 233
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 23:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ناهماهنگ

از جمله "شوخی کردم" متنفرم...

شما فرض کنید که یکی بهتون سیلی بزنه و زل بزنه تو چشمتون ...با جدیت محض بعد دست بلند کنه و یکی محکم تر بزنه...با جدیت بیشتر...بعد دستشو تو هوا بگیرید که هوی چته؟نکنه میخوای سومی‌رو هم بزنی؟تو به چه حقی داری این طوری میزنی تو گوش من؟تو به چه حقی داری به من سیلی میزنی ...و من مجبور نیستم سیلی‌های تو رو تحمل کنم!

یهو طرف واسه اینکه دستشو از دستتون بکشه بیرون...با چشمایی که ازش خون میباره...بخنده و بگه:شوخی کردم بابا!

شوخی کردی بابا؟؟؟

من باید با این شوخی کردم بابای تو زخم و درد همه سیلی‌هایی که خوردمو فراموش کنم؟؟؟

چطور یه همچین انتظاری داری؟

چطور انتظار داری مغز من فرق شوخی و جدی رو نفهمه!؟؟

شایدم مغز تو واسه شوخی کردن تشکیل نشده و همه شوخیا رو اینطور جدی اعمال میکنه؟ها؟

از جمله شوخی کردم متنفرم وقتی یکی هرچی دلش میخواد میگه ...

وقتی یکی که ازش انتظار ندارم...حرفای شوخیش خیلی دردناک تر از حرفای جدی‌‌‌ای که میزنه اس...!

از جمله شوخی کردم متنفرم وقتی تو ذهن بعضیا شبیه یه ماله کشی و گل گرفتن به گند کاریاییه که طرف قبل این جمله کرده...

شاید این جمله تو جاهای دیگه به درد بخوره...ولی وقتی یکی رو کردی مث کوره‌...دیگه جواب نیس...

شایدطرف در جواب آدم شوخ بخنده و بگه عه؟شوخی بود؟اوکی!

اما تو دلش یاد میگیره انقدر ازتون دور وایسه که دیگه دستتون واسه سیلی زدن به صورتش نرسه...!

+این آدم میتونه خانوادت باشه...خواهرت باشه...!...خواهر ...باشه...خواهر...باشه...!

...ولی امان از این انتظارات کودکانه...!

شاید چند روزه ...یاد گرفتم...از کسی انتظار نمیشه داشت...!

از ...کسی‌....انتظار ...نمیشه....داشت!

حتی عزیز ترینا‌‌‌‌...

حتی اونایی که ۱۰۰ و خورده‌‌‌ای میدی واسشون دسته گل‌‌‌‌..‌!حتی اونایی که قید کلاس زبان و این ترمشو واسشون میزنی ...تا بتونی یه کادوی خوب واسشون بخری.‌‌..حتی اونایی که...ازت انتظار دارن!هعی...!

بازدید : 401
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 23:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ناهماهنگ

تو دریاچه دانشگاه جسد پیدا کردن...

خداوندااااااااا...

مگر میشود؟؟؟

چه ساندویچ الویه‌هایی که من کنار اون دریاچه نخوردم...!چه دوغ‌هایی که سر نکشیدم...

الان دیگه کجا برم یللی تللی ‌‌‌...من فقط اونجا رو داشتم...حالا از اونجام میترسم!

هعی ..‌ته ساندویچامم مینداختم واسه ماهیا و رو نیمکت‌های ننو گونه اش تاب میخوردم....

...خوبه اون موقع که اونجا بوددم جسد رو آب پیدا نکردم...!ایییییییییییییییییییی...🤪🤪🤪😖

.....

ینی خیلی ترسناکه بچه کوچیک...به خصوص اونایی که زود به دنیا اومدن...!

سر جمع دو وجب...با یه مادر ناشی ...دو تا مادر هم دورشون بچرخه باز نیرو کم میاد...من اصلا تا این بچه ۶ ...۷ ماهه نشه طرفش نمیییییرم...!میترسمممممممم...

‌....

من چقدر میترسم!

بازدید : 646
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 23:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ناهماهنگ

به دنیا اومدن یه بچه ...همیشه منو به این نکته امید وار میکنه که دنیا هنوز میتونه جای خوبی واسه زندگی کردن باشه...

امیرعلی که به دنیا اومد اولین بار بود تو زندگیم که ورق خوردن اولین صفحه سفید یه زندگی رو از نزدیک نزدیک دیدم...و وقتی دست روی پرزهای نرم و بامزه روی سرش میکشیدم همش تو دلم بهش میگفتم این تو و این این دنیات عمه جون...تو رو خدا تو خوشگل بسازش ‌‌...میدونم سخت...میدونم گاهی سیاه...اما نذار این دنیا...دنیای تو رو سیاه کنه...تو دنیای خودتو داری...تو میتونی تا اخرش سفید نگهش داری...

امروز نی نی کوچولوی خوشگل من...نی نی لیلامون به دنیا اومد...

یه کم زود تر از موعد و من نتونستم ببینمش ‌...چون الان زیر دستگاه اکسیژنه ولی خدا رو شکر مشکلی نداره...اینم برای احتیاطه که اونجاس...

من ریسه گرفتم...و باد کنک...و یه عالمه از این آویزای کوچولوی قلب قلبی‌ رنگی رنگی...

دلم میخواد ببینمش و بفهمم به کی کشیده.و ایا خوشگله یا نه...ولی احتمالا اگه یه درصد به من کشیده باشه خوشگله!خود شیفته هم خودتونید..خخخخ

دنیا هنوز میتونه قلب قلبی و رنگی رنگی باشه...چون امروز صدای گریه ۵ تا نوزاد مامانی رو شنیدم...چون پیشونی قرمزشون از پشت پنجره بخش نوزادان خیلی واضح" نو بودن" رو به چشمم آورد...

خدایا بچه‌ها رو واسه مامان باباهاشون...عمه‌ها و خاله‌هاشون نگه داااااااررررر....سااالم و تپل مپل‌...خوشگل و بامزه...

.....

همه اینا به کنار مامانم خب الان پیش لیلیه...من شام چی درست کنم واسه اینا؟

بازدید : 589
دوشنبه 20 بهمن 1398 زمان : 13:32
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ناهماهنگ

میخواستم پست قبلی رو پاک کنم اما کامنتایی که دریافت کردم رو دوست داشتم و درنتیجه نگهش میدارم...

....

یه جوری طوفانه که وای!

.‌.‌.

بچه کوچولو‌های مدرسه رو به روی خونه رو باید میخ کنن رو زمین...!انقدر جیغ جیغ میکنن و هی باد بلندشون میکنه این ور و اونورشون میکنه...خخخخ!نه که واقعا بلندشون کنه‌ها...سرعت دویدنشونو بالا برده...میدوئن این ور اونور ...از پنجره نگاه میکنی فقط میخندی...!البته یه کم سرعت باد زیاد بشه خطر ناک میشه!!!

....

مربی ورزش بازم نیومد و این بار دیگه ...با اسنپ اومدم ...!

چون حتی دو قدمم نمیتونستم بردارم...

....

باد میوفته تو چادر عینهو بالن میشه ...!بلند میکنه آدمو اگه ولش نکنی!

بعد از ظهر هم گمونم نرم دانشگاه...

....

دانشگاه رو فعلا دوست ندارم...دنبال بهانه ام که ریخت بی شعور‌های دوپای دودست شاغل در اون رو نبینم!

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 14
  • بازدید کننده امروز : 15
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 630
  • بازدید سال : 1212
  • بازدید کلی : 10303
  • کدهای اختصاصی